در آستانه ۲۲ سالگی : )

گذشت . ماه ها گذشت . پی ام دادی گفتی تصادف کردی 15 میلیون خرج مونده روی دستت . گفتی توی یه رابطه جدی هستی . گفتم بلاکم کن . هر روز با صفحه ی بلاک شده حرف زدم . مردم . مردم . ساعتا رفت . روزا رفت . مثه یه تیکه گوشت افتاده بودم یه گوشه . رفتم روانشناس . رفتم روان پزشک . دارو داد نگرفتم . ترسیدم . از قرص خوردن ترسیدم . شد سالگرد آشناییمون دوم دی . برگشتم به زندگی . حداقل میشه گفت 1 هفته ست برگشتم . فراموشت نکردم ... + نوشته شده در  سه شنبه دوازدهم دی ۱۳۹۶ساعت 23:44  توسط سین.ه.الف  |  در آستانه ۲۲ سالگی : )...ادامه مطلب

نمیدونم حتی چند روز شده . دو ماه ؟ 3 ماه ؟ منه لعنتی هنوز توی فکرتم . دلتنگتم . روزی هزاربار دستم میره بهت پیام بدم بگم منه دیوونه هنوز عاشقتم . دلم واسه چشمات تنگ شده عشق من . واسه بغل مردونت . واسه تو ک تکیه گاهم بودی . خودت گفتی میخوای بشی همه ی زندگیم بعد یهو پشتمو خالی کردی ؟ نامرد 

+ نوشته شده در  یکشنبه نهم مهر ۱۳۹۶ساعت 23:23&nbsp توسط سین.ه.الف  | 

در آستانه ۲۲ سالگی : )...

خیلی وقته ننوشتم . چون حالم خیلی بد بود . افسردگی وحشتناک در حدی ک کم کم داشتم قبول میکردم برم پیش روان شناس . زنگ زدنای مداوم تو .غیرتی شدنای الکیت ک با کی کجا رفتی در صورتی که نقشی توی زندگیم نداشتی . تبریک گفتن تولدم . توجه های بیخودی . تا اینکه توی دریا داشتم غرق میشدم . وقتی نجات پیدا کردم تصمیم گرفتم دیگه نذارم اینجور نصفه و نیمه با اومدن و رفتنت اذیت کنی . یک هفته جواب زنگ زدنای در آستانه ۲۲ سالگی : )...ادامه مطلب

یه روز بهم زنگ زد . دقیقا وقتی که ساعتها دراز کشیده بودم و بهش فک میکردم ... به حرفایی که اگه یه روز میدیدمش میخواستم بزنم ... زنگ زد ... شوکه شدم ... بغض داشت ... گفت تو نفرینم کردی ؟ داغون بود ... خیلی ... نمیدونم چرا و چی شده بود اما نامردیه بگم خوشحال شدم ؟ اون روز گذشت ... دیدمش ... حرفایی که غ در آستانه ۲۲ سالگی : )...ادامه مطلب

همه ی زنجیرایی که منو به غم و غصه و تو وصل می کرد پاره کردم ... من به عدالت خدا شک ندارم ... رهات کردم ... یه روزی یکی تورو همونقد که منو دوست نداشتی ، دوست نخواهد داشت ... دلم میخواد یه دل سیر گریه کنم اما حتی گریه مم نمیاد باورت میشه ؟ تو در حق من خیلی بدی کردی ...اما ازت ممنونم ... تو باعث شدی من اول خودمو گم کنم بعد قد تموم گم شدنای عالم از نو پیدا کنم ...

در آستانه ۲۲ سالگی : )...

شده تا حالا تلاش کنید تا گریه کنید ؟ من از توووو دارم ضجه میزنم ولی بیرون دریغ از یه قطره اشک ... خیلی ترسناکه ... خیلی

در آستانه ۲۲ سالگی : )...

ایندفعه که ببینمت دیگه ازت میگذرم ... قول میدم به خودم ...

در آستانه ۲۲ سالگی : )...

میخواستم تورو با خودت فراموش کنم ... کمکم کن فراموشت کنم ... لطفا ...

در آستانه ۲۲ سالگی : )...

می خوای به جایی برسی که بهت بگه انقد به من پی ام نده من نامزد دارم ؟ بس کن...

در آستانه ۲۲ سالگی : )...

بهش گفتم دوستت دارم ... گفتم بدون تو نمی تونم ... بی اعتنا رد شد و رفت ...

در آستانه ۲۲ سالگی : )...